shit

ساخت وبلاگ


در این چهار سال بود که فهمیدم زندگی انتظار نیست، چیزی ست که میتوان ازآن لذت برد.


قلعه سفید

اورهان پاموک



shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 121 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 1:33

+برا خودم شبیه جُک شده هر بچه ای که از دست میره مامانش وسط بغل و گریه هاش بهم می گه دیگه واسه کی مای بی بی میاری! بعضی آ به جای مای بی بی می گن ایزی لایف والا بغل و گریه و دیالوگ ها شبیه و استثنا نداره! احتمالن لقبم شیرین ِ مای بی بی ه تو بخش! +هیچ وقت جرات تبریک روز پدر و مادر نداشتم. چون همیشه shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 119 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 1:33



بنفشه مبتلا به زونا شده. انقد خاطرات ترسناک از دردهای زونا شنیدیم که من و فرشته همی جور نشستیم جلوش منتظریم از درد منفجر شه اما خب خودش عادی می گه هنوز چیزی حس نمی کنم.



shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 147 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 10:01



ایزوله
اتاق ده
پسر بچه چهار یا پنج ساله
کمبود پلاکت
ترکیدن مویرگ ها
صورت کبود
گوش های سیاه
لب ها کبود
سیاه سیاه

طفلکم
طفلکم
طفلکم
طفلکم




ته نوشت : اولین بار بود که هول کردم از دیدن بچه ای با این حال اومدم و تکیه دادم به کمد و ناخودآگاه هر کی جلوم می آمد سوال میکردم این چرا این جور شده ؟






shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 136 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 10:01



Olmazsan Olmaz


Güliz Ayla





shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 117 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 10:01



عیش بی یار مهیا نشود


حافظ



ته نوشت : سفرت به سلامت عزیز عمرم.





shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 179 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 10:01

مفهوم انسان و زندگی اجتماعی در روابط انسانی شکل میگیرد و معنا دار می شود. گاهی انسان در ماز رابطه ها قرار می گیرد و امنحان می شود و امتحان پس می دهد.به نظر من آدمی وقتی یاری دارد و متعهد است، دلیل نمی شود سایر رابطه های دوستانه  معقولش اش را خاک بر سر کند و از نظر من رابطه های دوستانه جای خطر shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 117 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 10:01



خوابش رو دیدم و دو روز تمام گریه کردم.



ته نوشت: بنفشه گفتنی نمی دانم چه بر سر من آمده که این گونه عنان احساس را از دست داده ام. نمی داند که بین من و او رازی بود. نمی داند که قلب پدرم در سینه او می تپید. نمی داند او عقبه من بوده. نمی داند ...





shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 118 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42

shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42



در جیب کارگر ساختمان ای که چند روز پیش خودکشی کرد اینها را پیدا کردند :
یک شارژ هزار تومانی
شانه پلاستیکی
و یک دستخط برای باجناقش : کم آوردم آقا مهدی ..




shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42

در پایان چه حرفی دارید که بگویید؟ ما می رویم و آیا در پی ما یادی از دلها خواهد گذشت ؟  صدای تو خوب است گفتگو با سهراب سپهریرضا حاجی آبادی shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 122 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42



+ انقدر کار دارم که تمام نمی شوند. انقد قول و عده به دیگرون دادم که به هیچ کدوم نمی رسم. سفر و بردن مادر پدر به شمال هم کابوس سوختن دو یا سه شبانه روز هست.


+ دیروز سُمن خواهر یاکوب رو تو لاله پارک دیدم. مست دیدنشم. حس خوب خوب خوبِ آشنایی ...



+ چه کنم؟ مدام دارم به انتخاب هایم شک می کنم ... شک خیلی قوی افتاده توی دلم.




shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42


استراگون: به من دست نزن! از من سوال نکن! با من حرف نزن! پیشم بمون!
ولادمیر: تا حالا ترکت کردم؟
استراگون: نه.... ولی تو بدترش رو انجام دادی؛ گذاشتی که من برم!


ساموئل بکت/ در انتظار گودو



shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42

+مامان برا کاری بیرون رفته بود و بابا تمام مدتی که مامان بیرون بود هر یک ربع می رفت تو حیاط که ببینه مامان برگشته یا نه! یکهو فک کردم دیدم چقد وابسطه اش ه حتی دل بسته اش. یه لحظه ترسیدم از روزی که بابا مامان رو نداشته باشه. تا به امروز از این سمت به قضیه نگاه نکرده بودم.+پرو من می باشم که به آقای د shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 134 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42


امروز توی بخش به مادری گریان می گفتم گریه و اشک ریختن یک غریزه زنانه است اما روزگار با اتفاق هایش برای آدمی روزی را می سازد که آدمی این استعداد زنانه، این غریزه زنانه را از دست می دهد.







shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:13


دیشب مامان و بابا رو دعوت کردم به ناهار و خوشگذرونی و کمی هواخوری.

ناهار امروز ظهر خیلی خوب بود با لبخند و تعریف خاطرات غذامون رو خوردیم و بعد ناهار زمان سرو چای شد، همراه چای با حلوا پذیرایی شدیم گفتم این حلوا بهونه ای که برا اسماعیل آقا یه فاتحه بخونیم که یکهو  همه گی شدیم اشک. وسط رستوران نشسته بودیم و چهار نفری هق هق گریه میکردیم .





shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 143 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:13


زندگی بازیای عجیبی داره...یه ورقی رو می کنه از یه جایی که آدم فکرشم نمی کنه...



shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 115 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:13

مولانا می خواندم. همان غزل مشهور «آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم» رسیدم به بیت «گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن /گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم» فکری شدم. به عاشقیت فکر کردم به عاشقیت خودم. بلی من روزی عاشق شده ام. با همان احوال افلاطونی غریب و قریبش. با همان تقدس معابی همیشگی اش. با همان خیال ها و نجواها. لرزش دست و دل. معشوق دور بود و جان فدایش. بودنش در دنیا شخصی ام جزو محال ترین پیش آمد های دنیا بود اما حافظ گفتنی«گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا/حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس»روزی از روزهای بی خبری عشق محال آمد و در زد. خب بقیه ماجرا چندان خوب و خوشایند نبود. انتهای عاشقی مفتضح بود. اشک بود و عزت نفسی که زیر بی توجهی جناب معشوق هزار پاره شده بود. برای خودم . هویتم. موجودیتم جائی پیدا نمی کردم. پاشیده بودم. اتفاقی که بر سرم آمده بود آن قدر عمیق بود که توhن سر و سامان دادن به خودم را نداشتم و معشوق جان و آن یار دلنواز عارف مسلک هم رَجاله ای بی اخلاق و ولنگار بیش نبود.با گذشت سال ها و دردها منکر عشق ام به او نمی شوم اما قبول دارم انتخاب اشتباهی بود. shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:13



تو را به خیر هزار راه است
و
ما را به سلامت راهی نیست





shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:13

غیر قابل تحمل است مُردن، هیچ کس دلش نمی خواهد بمیرد. غیر قابل تحمل تر از آن کشتن انسان ها ست، زیرا زن زندگی می بخشد. مدت زیادی انسان جدیدی را در بطنش حمل می کند، از او مراقبت می کند و به دنیایش می آورد. من فهمیدم که کشتن برای زنان دشوارتر است.مردها... آن ها با کراهت زنان را به دنیای خود، یا به عبارت دیگر، به قلمرو خود راه میدهند ... shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 136 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:13